نفسنفس، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

نفس من و بابا حسین

....

دلم فقط ی دونه ی دونه از این فرشته ها میخواد اگه دختر باشه که میشه همدمم مونسم رفیق تنهاییم موهاشو براش میبافم دست میکشم رو گونه هاش میتونه جای نداشته خواهرو برای باباش پر کنه میبرمش عروسک فروشی براش ی عالمه عروسک میخرم بغلش میکنم گازش میگیرم نمیزارم غصه بخوره غماشو به جون میخرم  بهترین مدرسه ها ثبت نامش میکنم بهترین لباس ها رو براش میخرم ی جورایی که جلوش شرمنده نشم میزارم خودش رشته تحصلیشو انتخاب کنه به تکلیف که رسید خودش چادر گل منگولی سر کنه میشم رفیقش اگه ناراحت دیدمش میرم خودم از دلش در میارم دلیلشو میپرسم اگه دلش گیر کرده بود با طرفش حرف میزنم میگم که دخملمه مونسمه رفیقمه من سخت به دستش آوردم نباید دلشو بشکنه نباید ناراحتش ک...
2 ارديبهشت 1393

و چه ساده فکر میکردم...................

حال و هوای این روزهای من حال و هوای دوران است سکوت و تاریکی.هوای دم کرده و نفس بی نفس حالو هوای این روزهای من حال و هوای ته سیگار آب خورده ماشین های مدل بالا صدا بی صدا حال و هوای این روزهای من سکوت است و سکوت نوا بی نوا قدم میزنم در کوچه باغی قدیمی به امید هوایی که شاید هوا باشد       یادمه ماه اولی که خواستم واسه اومدنت اقدام کنم چه راحت فکر میکردم چه ساده گرفته بودم چه راحت خودمو لوس میکردم که آره این ماه مادرم و وقتی زمان عادتم شد و فهمیدم ماه اول نمیای گفتم اشکال نداره حتما ماه دیگه میاد یادمه دومین ماه که شروع کردم بیایی برات اسمم انتخاب کردم ی...
31 فروردين 1393