نفسنفس، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

نفس من و بابا حسین

من از خدا دور شده ام.....................خدایا دلم برات تنگ شده.....................

1392/7/7 17:07
نویسنده : فریبا
11,344 بازدید
اشتراک گذاری

.

 

خدای من...

نه آنقدر پاکم که کمکم کنی و نه آنقدر بدم که رهایم کنی...........

میان این دو گمم!

هم خود را و هم تو را آزار میدهم...

هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی..........

آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی "هیچ"یعنی"پوچ"!

خدایم هیچ وقت رهایم نکن..............

 

سلام نمیدونم چرا یک دفعه دلم خواست بنویسم برای خدا....برای او که چند وقتی است از حالم خبر دارد و من از او بی خبرم...........برای او که همیشه هوامو داشته و من نداشتم ....... امروز دلم برای خدایم تنگ شده......

برای او که همیشه ازش میخواهم و خواسته ام نه یکی نه......فراوان خواستمو هیچ گاه دست رد به سینه ام نزد......................

خدایم میخوام باهات دردل کنم میخوام چند کلمه ای بنویسم میدونم من و تو تنهایی ام میدونم داری گوش میدی خدایا میخوام سبک شم احساس سنگینی میکنم من از تو دور شدم تو چی...................

من چند وقتی است وقتی جوابمو دادی دیگه بی خیالت شدم ...اشتباه کردم چند روزه که درگیرم من بنده ی خوبی نبودم..........

میدونم بنده های خوب زیاد داری.... میدونم من توی بنده های خوبت گمم...من خوب نبودم من قدرتو ندونستم.................................

خدایم چند روزه میخوام برات بنویسم اما دستم به نوشتن نمیرفت تا دیشب که ی دفعه دلم لرزید احساس کردم منو بخشیدی احساس سبکی کردم احساس کردم اجازه دادی بیام باهات حرف بزنم.........

منم میخوام بنویسم نمیدونم چی فقط میخوام ازت معذرت بخوام.....خدا تو خیلی چیزای خوب به من دادی .............ولی من قدر ندونستم.......تو بهترین پدر و مادرو به من دادی.تو دلسوزترین ها را به من دادی.....

وقتی توی اوج درس خوندنم بود تو بهترین دانشگاه رو به من دادی.تو بهترین دوستا را به من دادی..وقت ازدواجم تو بهترین شوهرو به من دادی تو معصوم ترین پاک ترین بی بهانه ترین خوش قلبترین بنده اتو دادی به من.تو بهترین ها رو به من دادی.......ولی من چی...همش نغ ...........همش غر........... همش ناشکری ............خدایا میگن ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازهاست...وقتی حسین رو به من دادی قبلش ازت همش بهترین و خواسته بودم بهت چسبسده بودم دروغ نگم بهترین و میخواستم خدایا تو هم صدای دلمو شنیدی تو بهترینو دادی توی این4  سال هیچ حرصی به خاطرش نخوردم وقتی دادی دیگه بی خیال تو شدم گفتم ممنون که دادی و رفتم ....حالا برگشتم بگم منو به خاطر این 4  سال که ازت دور شده بودم ببخش....من و به خاطر اون چیزایی که بهم دادی و قدر ندونستم ببخش....منو به حق خوبهاتو صبوریت ببخش...خدایا اومدم التماست کنم...قول میدم دیگه ازت دور نشم..

خودت که میدونی از وقتی این وبلاگ رو برای فرشته ام که پیشت امانته  نوشتم درست و حسابی روم نشد بهت بگم فرشته منو بفرست..

خدایا ببخش باهات راحت حرف میزنم و صریح...چون من همیشه محتاج خودت بودم نه بنده هات از این به بعدم همینطوره...واسه همین خواستم خودمو بعد این4 سال راحت کنم ....

دیروز که یکم احساس کردم میخوایی باهام حرف بزنی منم چسبیدم بت................

خدایا منو ببخش...توبه میکنم به خاطر دور شدنم از تو....به خاطر خود خواهیم...دیگه نمازمو میخونم.....خدایا منو ببخش.میدونم مهربونی میدونم میفهمی من را..............

خدایا فقط اومدم که بدونم باهام قهر نیستی اومدم بگم به خاطر این 4 سال منو ببخش.مرسی که بهترینشو بهم دادی.......

مرسی.................

خدایا اینا رو نوشتم تا دیگه وقتی مییام توی وبلاگمو با فرشته ام که پیشته حرف میزنم خجالت زده نباشمو سرم پائین........

اومدم تا بی دغدغه باهاش حرف بزنم...

میدونم حالش پیشت خوبه میدونم هوای فرشته منو داری.میدونم مثل چیزایی دیگه که بهترینش و بهم دادی وقتی صلاح باشه اونم بهم میدی....میدونم هواش پیش تو خوبه.....خدایا هر وقت صلاحت بود بهم بده..........

خدایا قول میدم بتونم خوب تربیتش کنم..قول میدم مثل من نباشه که تا ی چیزی میخوام التماست میکنم و وقتی بهم دادی ازت دور میشم..........

خدایا این دفعه هر وقت خودت خواستی بهم بده..ولی وقتی هم میدی ازم نگیرش.من طاقت ندارم.خدایا عزیزامو ازم نگیر......

به فرشته کوچولوم هم بگو هر موقع خواست بیاد صحیح و سالم بیاد....

خدایا من خیلی تنهام.من جز تو با کی میتونم دردل کنم...امروز که دارم اینا رو مینویسم احساس سبکی میکنم.احساس راحتی...........

خدایا تو خیلی خوبی.خوش به حالت.خدایا منو بخشیدی؟؟؟؟؟

خدایا هیچ وقت در خونه اتو رو من نبند.من به تو محتاجم من میخوام برات از همه چی بگم...خودت خوب میدونی چه قدر خجالت زده ات بودم............

دیگه هیچی با زور نمیخوام هر چی صلاح خودته.....

فقط من و ببخش..........

دوستت دارم خدا.........................................

مرسی که بهم گوش دادی..................

پسندها (1)

نظرات (1)

ساعی
4 دی 95 0:06
سلام چقدر زیبا با خدا مناجات کردی. و چقدر خوبه که همه مون چند چیز رو تو زندگیمون همیشه داشته باشیم همینطور که تو اینجا نوشته بودی شکر نعمت و اظهار کوتاهی و گناهامون به درگاه خدا و اینکه آدم خودشو خار و ذلیل و محتاج در برابر پروردگارش ببینه یه پیشنهاد کوچک هم داشتم البته شاید هم تذکر اگر میخای سخن خدا رو هم بشنوی قرآن رو به عنوان یک کتاب مطالعه کن (ترجمه ش رو بخون) و روی مطالبش عمیق بشو که لذت فراوانی نصیب آدم میشه نه تنها لذت بلکه هدایتهای ویژه ای شامل حال انسان میشه از این متن لذت بردم. امیدوارم همیشه زیر سایه خدای مهربان و اولیاءش موفق باشی.