نفسنفس، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

نفس من و بابا حسین

دوباره من و دل تنگی برای تو....

دوباره من و دل تنگی برای تو..... این دل که می گویند نمیدانم کجاست اما گاهی عجیب میگیرد! گاهی دل تنگ می شود! گاهی هم چاره ای جز صبر ندارد گاهی هم به در بسته می خورد و هر چه به هر جا می رود باز هم... این دل که می گویند نمی دانم کجاست مثل عقل مثل خدا........... مثل خدا که نمی دانم کجاست.. مثل خداکه تا به حال ندیدمش... مثل خدا که گاهی دل گیر می شوم از این که چرا سرش این قدر شلوغ است.. که مرا فراموش کرده غافل از اینکه من او را فراموش می کنم...... مثل خدا که گاهی عجیب دل تنگش میشوم... مثل خدا که گاهی می خواهم از همه چیز به او پناه ببرم مثل خدا اما خدا تو که بی مثالی!...
2 مهر 1392

نی نی زن دایی هم اومد

سلام عمر مامان امروز اول مهر بود همه ی نی نی ها داشتن میرفتن مهد...... مامانی دل تو دلم نیست شما هم بیایی و من اسمتو بنویسم ی مهد خوب..... عشق مامان دایی مهدی و زن دایی سمانه هم نی نی دار شدن خوش به حالشون زن دایی الان چه حس خوبی داره مامانی شما کی می یایی منم منتظرما الهی هر کی نی نی دار میشه خوشحال باشه ... مامانی من خیلی تنهام تنها تر از همه .... هر کس گرفتار کار خودشه مامان من تو را میخوام خیلی دردرل دارم برات خیلی حرفا داریم که با هم بزنیم شما بیا زودتر مامانی رو از تنهایی در بیار این ماه میخوام خیلی تلاش کنم شما بیایی خوشحالم کنی عاشقتم هنوز نیومده قلبم میزنه واست ...
1 مهر 1392