نفسنفس، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

نفس من و بابا حسین

بابا حسینم و حسین عزیزم روزتان مبارک...

1393/2/23 17:01
نویسنده : فریبا
1,481 بازدید
اشتراک گذاری

باید دختر باشی تا بدانی پدر لطیف ترین موجود عالم است.....

باید دختر باشی تا ته دلت قرص باشد که هیچ وقت جای دست پدر

روی صورتت نخواهد افتادمگر به نوازش.....................

باید پدر باشی تا بدانی دختر عزیزترین موجود عالم است...

تا پدر نباشی نمیتوانی درک کنی دختر داشتن افتخار پدر است.....

باید دختر،پدر باشی تا احساس غرور کنی..........................

چه عزیز است اخم تلخ پدر و ناز دختر.....

چه نازک است دل پدر که طاقت اشک دختر را ندارد...

بایدپدر دختر باشید تا...................

 

 

 

پدرم تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم

فرشته ها هم میتونند مرد باشند.................

 

 

 

پدرم یادم میآید روزهای کودکی ام را که چه صبورانه در حق کودکی ام پا به پایم کودکی کردی لباس ها و عروسک هایی که میطلبیدم را بدون نه گفتن میخریدیخندونک

یادم میآید وقتی مریض میشدم و تب میکردم داغی بدنم را احساس میکردی و در آغوشم میگرفتی و به دکترم میبردی....................خجالت

یادم میآید دوران دبستان و راهنمایی و دبیرستان را که برایم سرویس میگرفتی تا مبادا پاهای دخترکت خسته شود برایم نه نمیآوردی و هر چی که میخواستم برایم بر آورده میکردیبی حوصله

یادم میآید دانشگاه را که زودتر از من بیدار میشدی تا مرا به ترمینال برسانی که نکند از کلاس عقب بیفتم

یادم هست روزاول دانشگاه را که همراهم آمدی و نشستی توی ماشین تا کلاسم تمام شود و مرا بردی خانه تا برایت از آن روز تعریف کنم یادم هست اردوهایی که میخواستم بروم را با هر التماس من نمیپذیرفتی چرا که دلواپس بودی و به راننده اتوبوس ها اطمینان نداشتی و میگفتی میترسم تصادف کنه و..................سکوت

یادم هست روزی که خواستگار آمد و دلواپسانه نگاهشان میکردی و دلت میخواست بهترینشان را انتخاب کنییییییییی

یادم میآید که تمام پول حقوق بازنشستگی ات را برای جهزیه ام خرج کردی و چه مغرورانه میچیدم جهزیه ای که با دستان پر مهرو محبت تو چیده شد در خانه ام و چه زیباست خانه ای که تمام وسایلش با پول حلالی است که زحمتش را تو کشیدی........................چشمک

یادم هست دوران عقد را که همیشه بهم میگفتی خوبی؟دلواپس بودی که نکند به من بد بگذرد

یادم میآید پنجشنبه شب هاکه حسین میآمد تو صبحانه جمعه را به عهده میگرفتی و برایم حلیم و نان داغ میگرفتییییییییییییی و چه کردی برایم بابا تو ی که همه چیزم هستی

و خیلی کارها که الان و در این صفحه نمیگنجدسوال

 یادم هست شب عروسیم شبی که حسین آمد به همراه خانواده اش اجازه من رابگیرد و تو چادر سیاه مشکی را به رسم و رسوم خودت بر سرم کردی و من در چشمهایت خیره شدم و اشک ریختم وتو سرت را خم کردی تا من سرم را روی شانه ی مهربانت بگذارم و با هم هر دو هم زمان گریستیم یادم هست چه سخت بود لحظه ی خداحافظی از بابایی که 24 سال در خانه اش قدم به قدم زندگی کردم و تنها غمم در آن خانه آرزوهای اندک جوانی ام بود یادم هست برای خوشبختی ام همه کاری کردی و دست حسین را گرفتی و گفتی این همه چیز من است خوشبخت شدنش با تو........محبت

یادم هست 2 سال پیش وقتی  داغ  خواهرت را دیدی چه قدر برایم سخت بود که با صدا گریه کردنت را میدیدم و ی عالمه پیر شدمممممممممم از دیدنت در آن روزهاااگریه

و اما حالا پدرم را که میبینم چهره اش را با جوانی اش مقایسه میکنم

میبینم فاصله اش با آن روزها صدها چین و چروک است.....

دستانش را که مینگرم یاد آن روزها میافتم

آن روزها که با هم مچ میانداختیم و او عمدا می باخت

تا من احساس قهرمانی کنم...........غمگین

و حالا میبینم قهرمان واقعی اوست با آن دستان خسته اش

موهایش سفید شده حالا و کم شده اند..غمگین

یاد عکسی افتادم با موهای پر و شانه کوچکی که همیشه توی جیبش بود

حالا دیگر شانه در جیبش نمیگذارد

جیب هایش این روزها برای ما پر و خالی شده اند

و میدانم که سخت پر شده اند و ساده خالی.....متنظر

و به همسرم که مینگرم

 ومردانه زیستنش را

با خود میگویم :کودک من نیز،پدرش را به مهربانی یاد خواهد کرد...؟؟؟

و در آرامش خواهد بود؟؟؟

و زیر لب میگویم:

پدر:دوستت دارم به خاطر همه ی بازیهای در اوج آرامشم

که بازی اش با من بود و آرامشش با تو..بغل

پدر دوستت دارم

 

به خاطر دیروز امروز و فردایی که میخواهم زنده باشی...

 

 و همسرم:دوستت دارم امروز که تکیه گاهی و دوستت خواهم داشت فرداهایی

 

که پدر بودنت افتخار کودکمان میشود و همسریت افتخار من 

 

توی که پابه پایم آمدی دز سخت ترین و آسان ترین روزهای زندگی ام

تویی که هر موقع بهانه گرفتم آرومم کردی آرامشم دادی نوازشم کردی پا به پایم

اشک ریختی و با دلم خندیدیخندونک

برایم بهترین ها را خریدی بهترینی که برایم بهترین است تویی که با آمدنت توی

زندگی همه چیز را تجربه کردم عشق را دوست داشتن را زندگی را تویی که آرام

بهم فهماندی که خوشبختی یعنی چه و من به خود میبالم با وجود داشتنت که چه

خوب است داشتنت و خوشحالم که پدرم خوشحال است از خوشبختی و

خوشحالی ام خوشبختم که بهش فهماندی امانتش را خوشبخت کردی دوستت

دارم شوهرم حسینم نفس نفسممممممممممممممممممممممممم زبان

دوست دارم ثانیه ثانیه این زندگی را کنار تو حس کنم که چه لذت بخش است حس کردن زندگی با تومتنظر

امیدوارم خیلیییییییی زود به مراد دلت برسی و خیلییییییی زود پدر بشی چون

مطمئنم بهترین پدر دنیا مال بچه منهچشمک

 

شوهر گلم دوستت دارم

روز مرد را به همه ی پدران همسران برادران و پسران تبریک میگویم.............................

پ.ن:شب روز پدر با بابایی رفتیم رستوران تاراز جوجه جوجه خوردیمممممممممممممم

و اما ظهرش من غذای مورد علاقه بابایی رو درست کردم که خیلیییییی خوشحال شد(خورشت قورمه سبزی)

امشب هم قراره بریم خونه بابا جان حسین روز پدر به من که خوش گذشت امیدوارم به همه خوش بگذرههههههههه............

پسندها (12)

نظرات (19)

حکیمه نیک بخت
22 اردیبهشت 93 17:30
خداروشکککککککرکه یه همچین فرشته هایی درکنارت هستن گلم...تبریک من روهم به پدرگلت برسون که مثل باباجون گلم ازعکسش مهربونی میباره .....ازطرف پاشا روزمردروبه عموحسین تبریک بگو
فریبا
پاسخ
ممنون عزیز دلممممممممممممممممم فدات شم لطف داری چشم حتمااااااااااااااااا حتمااااااااااااااااااااا
حکیمه نیک بخت
22 اردیبهشت 93 17:34
به به چه آنلاین
فریبا
پاسخ
آنلاینم
الــنـــازجوون
22 اردیبهشت 93 20:29
ای جونم فریبا جون چقد خوشکل نوشتی...دلم کودکیهامو خواست....امیدوارم همسر گلت خیلی زود پدر بشه و این خوشبختی رو حس کنین کنارهم انشالله...دوست دارم تبریک میگم به همسری و بابای گلت عزیزم
فریبا
پاسخ
ممنون عزیزم نظر لطفته قشنگ خوندیییییییییییییییییییییی..مرسی و همینطور همسر خودت دوستممممممممممممم منم تبریک میگم
فریبا
22 اردیبهشت 93 23:10
چقدر با احساساحسنت به این بانوی هنرمند خداروشکر بابت این دوفرشته آسمونی که خدا بهت بخشیده ان شاء الله سالیان سال کنارت باشن و سالم و ان شاء الله سال دیگه تو این عید بزرگ اینجوری باشین عزیزم آرزومند آرزوهایت فریبا
فریبا
پاسخ
ممنون عزیز دلم لطف داری گلممممممممممم انشالاه فدات شم تو هم عیدیتو بگیری
مینا (دلنوشته هایی برای دلبندم )
23 اردیبهشت 93 15:44
خوشحالم که بهت خوش گدشته عزیزززززززززززم امیدوارم سایه پدر و همسر خوئبت سالیان سال بالای سرت باشه عزیززززززززززززم
فریبا
پاسخ
ممنون عزیز دلم
مامانی و بابایی دخمل بلا
23 اردیبهشت 93 15:56
سلام فریبا جون مهربون و عزیزم امیدوارم همیشه سایه پدر بالای سرت باشه و همیشه در کنار همسرت خوشبخت زندگی کنی و به زودییییییییییییییییییی زوووووووووووود صاحب فرزندی سالم و صالح بشید گلم .
فریبا
پاسخ
ممنون دوست گلمممممممممممممممم و انشالاه سایه شما هم بالای سر دخملتونننننننننننننننن ممنون که بهم سر میزنید
رزا
23 اردیبهشت 93 18:31
پس چرا به وبم سر نزدین من همچنان منتظرم
فریبا
پاسخ
زدم گلمممممممممممممممممممممم
نیلوفر جون
24 اردیبهشت 93 0:35
سلام عزیزم چقدر قشنگ نوشتی بابا تو همش گریه مارو در میاری عزیزم ایشا..بهترین بابای دنیا زود پدر بزرگ بشه بهترین شوهر دنیا زود بابا
فریبا
پاسخ
ممنون عزیزم نظر لطفتههه ببخشید دیگه ممنونننننننننننننننننننن گلمممممممممممممممممممممممم
غزل
24 اردیبهشت 93 9:12
سلام خوبی ؟ چن روزه سر میزنم نیستی . به سلامتی ایشالا که همیشه سایه پدر رو بالای سرت داشته باشی ... و عاشق باشی ... من چرا نمیتونم رو میپسندم تیک کنم ؟؟؟ چه جوریه ؟؟؟ ( بس که خنگم من . نمیدونم چه جوری شش تا دکتری تو بهترین دانشگاه های دنیا گرفتم ) خخخخخخخخخخخخخخخ
فریبا
پاسخ
سلام غزل جون خوبم تو خوبی>؟؟؟؟خودتم کم پیدا شدییییییییییییییییییییییییییییییییییی باید روش کلیک کنسی دیگه خوب مخت هنگ کرده دکترات زیاد از حدن
بــــــــــــاران
24 اردیبهشت 93 9:28
مبارکهههههههههه تمام حس های قشنگی که این دومرد تو زندگیت به وجود آوردن الهی سایشون کم نشه گلم وسال دیگه روز پدر رو به همسرت تبریک بگی الهی آمییییییییییییییییییین
فریبا
پاسخ
ممنون عزیییییییییییییییزم انشاالاه
BT
24 اردیبهشت 93 11:47
فریبا جونمممم خیلی قشنگ نوشته بودی اشکم در اومد ... انشالا خدا نگهدار بابات و همه باباهای مهربون باشه .... انشالا سایه بابا و همسرت سالیان سال بالا سرت باشههه .... انشالا همه مون سال دیگه روز پدر رو با نینی هامون جشن بگیریم . .... دوستممم برای من و نینی هم دعا کن .
فریبا
پاسخ
ممنون عزیزممممممممممممممممممم لطف داری انشالاه چشم حتما دعا میکنم تو هم منو یادت نره
راضیه
24 اردیبهشت 93 18:42
سلام فریبا جون خیلی زیبا نوشتی و قتی میخوندم بغض گلومو گرفت و اشک توی چشمام جمع شد واقعا همه چیزهایی که گفتی از کودکی تا به حال در مورد پدرامون درست همه رو قبول دارم ولی من خودم رو میگم گاهی اوقات فراموش میکنم ممنون که یادآوریم کردی وتلنگری بود برام
فریبا
پاسخ
ببخش اشکتو در اوردمممممممممممم ممنون خانمممممممممممممممممممممممی
نسرین
24 اردیبهشت 93 18:57
به سلامتی. انشالله همیشه سایه همه پدرا بالای سرمون باشه. باباها عشق ما هستنننننننننن
فریبا
پاسخ
مرسی نسرین جونم
فاطمه ع
25 اردیبهشت 93 12:52
مبارکشون باشه گلم خدا حفظشون کنه
فریبا
پاسخ
ممنون
رزا
27 اردیبهشت 93 19:23
میشه ادرستو برام بفرستی تو پستات ادرسی ازت نداشتم عزیزم
فریبا
پاسخ
چشمممممممممم
مامان نــــاديــــا
28 اردیبهشت 93 12:36
سلام فريبا جونم خوبي عزيزم؟چقدر خوشحالم که بهت خوش گذشته چقدر زيبا نوشتي با خوندن متنت ياد بابام افتادم جاش خيلي خاليه ايشالله ساليان سال سايه ي پر مهر پدر گلت و همسر عزيزت بالا سرت باشه و سال ديگه روز پدر رو با ني ني هاتون جشن بگيرين عاشقتم ميبوسمت
فریبا
پاسخ
ممنون نادیا جونمممممممممممممممممرسیییییییییییییییییییییییی فدات شمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
مامان سمیه
31 اردیبهشت 93 10:30
سلام فریبا جون.چطوری عزیزم؟نگرانت شدم.کجایی؟
فریبا
پاسخ
سلام گلم خیلیییییییییییییییی برات خوشحال شدممم سیستمم خراب بودددددددددددددددددددد شرمندهههه
فریبا
31 اردیبهشت 93 12:50
سلام گلم حالت خوبه؟؟؟ کجایی خانومی خبری ازت نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فریبا
پاسخ
سلاممممممممممم گلم سیستم نداشتممممممممممممم
عشق مامان و بابا منتظرتیم
31 اردیبهشت 93 13:03
عزیزم ایشالا که همیشه سایه هردوتاشون بالای سرت باشه
فریبا
پاسخ
مرسییییییییییییییییییییییییییییی