ماه 4 و نیومدن مسافرم...............
سلام نفسم.خوبی فدات شم......................؟چه کارا میکنی...................
قربونت برم دلت برا مامانی تنگ نشده هنوز...آخه من خیلی بی قرارتم.ولی این ماه هم شما نیومدی و من مریض شدم........................................
اولش ی کوچولو ناراحت شدم از نیومدنت بابایی هم تعجب کرده بود ولی شاید مسافر کوچولوی مامان یکم ناز داره مثل مامانش..............
قربونت برم قشنگم....این چند روز همش منتظرت بودم .......مطلب جدیدی ننوشتم خواستم ببینم تکلیفم چیه....ولی خوب معلوم شد که این ماه هم هنوز پیش فرشته های دیگه ای و اصلا دوست نداری ازشون جداشی.......
دوشنبه بود که فهمیدم این ماه هم نمیایی...اولش یکم گریه کردم آخه خیلی تنهام و همه ی دلخوشیم اومدن تو توی این دنیاست.....
ولی عروسک قشنگم اشکال نداره مامان ناراحت بشه بهتر از اینه که شما ناراحت بشی.سپردم به خدا..و تلاش برای ماه بعدی...انشالاه که زود زود بیایی...ومن برات همه کاری بکنم.................
روز جمعه مراسم شیر خواران حسینی بود و مامان توی خونه از جلوی تلویزیون تماشا میکردم و اول برای همه ی دوستای منتظرم دعا کردم و بعد هم اومدن شما رو از امام حسین خواستم....
انشالاه اگه اومدی حتما سال دیگه برات از این لباس های خشگل میخرم با سر بند سبز میبرمت مراسم..............
دوست دارم مامان
بی قرار اومدنتم.................................