نفسنفس، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

نفس من و بابا حسین

5 شنبه و ماه 5 که فهمیدم این ماه هم نمیایی

1392/9/15 12:26
نویسنده : فریبا
376 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قند نبات مامان.خوبی عروسکم.........من خیلی خوب نیستم حالم خیلی گرفته .............................به خاطر 1 ماه انتظار دوباره................

گلم دیروز 5 شنبه بود و بابایی ساعت 5 اومد..خیلی خسته بود...منم ناهارو آماده کردمبا بابایی خوردیم..و بعد از ناهار به بابایی گفتم یکم استراحت کن تا ساعت 8 بریم برای خرید چیزهایی که برای مهمانی جمعه میخواهیم...بابایی هم تا ساعت 8 خوابید....خیلی خسته بود همین که چشمهاشو بست خوابش بردمنم خسته بودم چون از صبحش همش دستم به تمیز کردن خونه بندبود ولی نخوابیدم کارهامو کردم و ساعت 8 بابایی رو صدا زدمبابایی هم رفت حمام ی دوش کوچولو گرفت سریع اومد حاضر شد و رفتیم برای خریدکلی خرید کردیم ولی اون شیرینی که میخواستم بخرم گیرم نیومد و شیرینی فروشی زود بسته شده بود یا اینکه ما دیر رسیدیم اونجا

خلاصه بعد از یکی دو ساعت خرید ی دل درد شدیدی بهم دست داد محل نذاشتم آخه احساسا نمیکردم مریض شدم چون تاریخم سه شنبه بود

ساعت 11 بود اومدیم خونه ماهی ها رو شستم و گذاشتم توی مواد...............یکم کارهای باقی مونده رو انجام دادم

ی دفعه باز همون دل درد اومد سراغم و بعد دیدم بهله این ماه هم نمیایی و من مریض شدم.....................................................

گلم خیلی تو ذوقم خورد و بغض کردم ولی به روی بابایی نیاوردم و گفتم ماه بعدی باید منتظر مسافرمون بمونیم...........................................

فهمیدم بابایی هم یکم ناراحت شد ولی به رویی من نیاورد

خیلی حالم گرفته و خیلی دل تنگتم عجیب.اما حتما صلاح خدا این بوده که این ماه توی دل مامان نباشی.........................................

هر جا هستی مواظب خودت باش.........................................

             دوستت دارم مسافر کوچولوی من

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

الناز
15 آذر 92 12:52
سلام عزیز دلم فدات بشم لابد مصلحت نبوده...اصلا ناراحت نباش خدابزرگه انشالله ماه اینده مامان میشی و خبر خوبی بهمون میدی....راستی مهمونی خوش بگذره و خسته نباشی
فریبا
پاسخ
سلام دوست جونم مرسی فدات شم....................نه یکم ناراحت بودم احساس دلتنگی دارم زیاد............اما صلاح خدا این بوده....مرسی عزیزم سلامت باشی
farideh
15 آذر 92 13:04
امیدوارم زودتر خوب بشی و نی نی بیاد بی خیال خواهر جونییییییییی
فریبا
پاسخ
مرسی آبجی گلم
بیتا
15 آذر 92 23:59
فریبا جونم ... امیدوارم ماه دیگه مامان بشی دوستم ... ما باید امید داشته باشیم ... امید به اینکه اون روز خوب بالاخره میاد .....کاش زودتر بیاد ........
فریبا
پاسخ
مرسی بیتا جونم......ایشالاه تو هم زود زود نی نی ات بیاد توی دلت
باران
16 آذر 92 11:14
سلام نفس چطوری؟خوشحال باش که پری میشی این نشونه خوبیه زود زودم نی نی میاد نگران نباش/[پا
فریبا
پاسخ
ممنونم باران جان انشالاه
مامان یاسمن و محمد پارسا
16 آذر 92 19:21
ایشالاه ماه دیگه با یه خبر خوب عزیزم
فریبا
پاسخ
ممنون لطف داری عزیزم..
نیلوفر جون
17 آذر 92 1:01
عزیزم من هرروز دعا میکنم ماه بعد همه ای دوستام مامان شن من میرم روضه میرم حرم همش شما رو دعا میکنم دیگه غصه نخور میاد ایشا... یکم نازش زیاد ولی میاد
فریبا
پاسخ
ممنون نیلوفر جونم.........ایشالاه که تو هم به سلامت و با خبرهای خوش فارق بشی عسیسم
راضیه
17 آذر 92 15:30
سلام گلکم
فریبا
پاسخ
سلام گلم
پرتو
19 آذر 92 13:17
سلام دوستم ناراحت نباش انشاالله ماه دیگه نینی گلت برای همیشه میاد پیشتون امیدوارم هر چی که خیره برات پیش بیاد توکل بر خدا با اجازه لینک شدین خوشحال میشم به منم سر بزنین
فریبا
پاسخ
سلام چشم
مامان آیهان
20 آذر 92 12:18
فریبا جونم اصلا غصه نخورگلم خدا خودش صلاح بنده هاشو بهتر میدونه
فریبا
پاسخ
چشم ممنون عزیزم که بهم سر زدید
ماری
20 آذر 92 17:34
خودتو ناراحت نکن عزیزم حتما مصلحتی بوده
فریبا
پاسخ
ممنون عزیزم
معصومه
20 آذر 92 20:21
انشالله زوده زود مامان شی و من هم همینطورررررررررررررررررر
فریبا
پاسخ
ممنون دوست گلم که بهم سر زدی منم لینک میکنم
شیما
24 آذر 92 20:36
ای جانممنم ازین بغضا داشتم اونوقتا...خیلی تلخه...اما توکل کن ایشالا به وقتش میاد
فریبا
پاسخ
ممنون عزیزم