و چه ساده فکر میکردم...................
حال و هوای این روزهای من حال و هوای دوران است
سکوت و تاریکی.هوای دم کرده و نفس بی نفس
حالو هوای این روزهای من
حال و هوای ته سیگار آب خورده
ماشین های مدل بالا
صدا بی صدا
حال و هوای این روزهای من سکوت است و سکوت
نوا بی نوا
قدم میزنم در کوچه باغی قدیمی
به امید هوایی که شاید هوا باشد
یادمه ماه اولی که خواستم واسه اومدنت اقدام کنم چه راحت فکر میکردم چه ساده گرفته بودم چه راحت خودمو لوس میکردم که آره این ماه مادرم و وقتی زمان عادتم شد و فهمیدم ماه اول نمیای گفتم اشکال نداره حتما ماه دیگه میاد
یادمه دومین ماه که شروع کردم بیایی برات اسمم انتخاب کردم یادمه 2 روز از عادتم گذشته بود و با خودم گفتم این ماه حتما حتما اومده
یادمه صبحش پا شدم مثل خودبی سواداکه نمیدونستن بی بی چک چیه بدون گذاشتن بی بی چک شال و کلاه کردمو رفتم آزمایشگاه و به همه با غرور نگاه میکردم فکر میکردم آره مامان شدم اینم بعد از گذشت 2 ماه
یادمه خانمه که ازم خون گرفت گفت چند روزه عقب انداختی گفتم 2 روزو گفت بی بی گذاشتی گفتم نه ولی مطمئنم که نی نی اومده اونم گفت پس شیرینی باید بدی گفتم به روی چشم
یادمه اون روز بابایی همش زنگ میزدو من با ی اشوه زنونه بهش میگفتم خودم بهت زنگ میزنم و وقتی خانمه گفت 1 ساعته دیگه آماده میشه منم راهی خونه شدم و چه آروم راه میرفتم که ی موقع به تو با راه رفتنم اذیتی وارد نکنم و وقتی 1 ساعت شد و زنگ زدم گفت منفیه و من چه مغرورانه گریه میکردم و حالم از هر چی آزمایشگاهه بهم میخورد
یادمه ماه 3 گفتم مگه میشه این ماه نیاد همه کاری میکنم که بیاد غذاهای مقوی میپختم و بابایی رو تقویت میکردم ولی زودتر از همیشه عادت شدم و فهمیدم ماه 3 هم نمیایی
چه زود گذشت ماه های اولی که آروم قدم برمیداشتم ادای زن های حامله رو در میاوردم بعد از گذشت اقدامم هوس ترشی میکردم احساس میکردم حالت تهوع دارم و همه ی ان ها چیزی جز توهم نبود
یادمه ماه 4 و 5 و 6 و 7 و 8 و 9 هم گذشت و من بی خیال از گذشت هر ماه دیگه اون حس همیشگی رو از خودم دور کردم حس مادر شدنو و این ماه ماه 10 هست که فاطمه زهرا رو ضامن کردم تا برام ضمانت کنه پیش خدا که داشته باشمت
نذرام زیادن نذر کردم اولین جواب مثبتی که گرفتم برم امام زاده روبروی خونمونو به خاطر داشتنت نماز شکر بخونم
این روزها اسیر یک احساسم اسیر احساس مادری درسته به قول یکی از دوستای گلم همه ی زندگی به بچه نیست ولی برای من همه چیزم بچه شده چونکه تنها دلخوشیم میتونه باشه
شاید خیلی هاتون انتظار نکشیدین همیشه میگن پول دار از بی پول خبر نداره
آدم شکم سیر از گرسنه خبر نداره
پس کی میدونه حال ماهایی که خیلی وقته درایم حسرت میخوریم که خدا هم ی نیم نگاهیی بهمون بکنه
ی خانمی برام کامنت گذاشته بود که حتما لایق مادر شدن نیستی عزیزم تو که وقت گذاشتیو اومدی پست های منو تک تک میخونی و خودتو معرفی نکردی میدونی تو خدایی تو میتونی تعیین کنی که کی لایق بچه هست کی نیست و
آره با تو ام تویی که نوشتی من لایق مادر شدن نیستم تو منو میشناسی متاسفم برای سطح فرهنگ جامعمونخیلی ها هم مادر شدن بچه هاشونو سپردن سر را ه...خیلی ها مادر شدن گذاشتنشون بهزیستی آره اونا همه که مادر شدن لایق بودن نه عزیزم اینا امتحان خداست
خیلی از بنده های خدا دارن تعیین میکنن کی مادره کی نیست ...واقعا زبونم قفل کرده نمیدونم چه جوابی باید بدم جز سکوت خاموش که خیلی حرف توشه
درسته دارم انتظار میکشم اما مطمئنم منم مثل بقیه دیر یا زود روزی مادر میشم و اونوقت با افتخار تموم یادگاریهامو براتون میزارم
خدا قربونش برم داره با بد چیزی امتحانم میکنه اما بهم فهمونده که میتونم مادر بشم فقط باید راه های زیادی برم و تلاش کنم
این پستو برای دل گرفتم نوشتم
من دوستای زیادی دارم که پا به پام اومدن و خیلی هاشون دعاگومن همینا برای منی که واقعا با کسی سخت دوست میشم کافیه
خداروشکر که اینجا هست که خودمو خالی کنم
دوستای گلم ممنونم از همتون دوستون دارم زیاد
التماس دعا دارم کسایی که بچه دارن و بچه هاشونو میبینن یاد ماهایی که منتظریم بکنن کسایی که نی نی توی دلشونه دست بزارن روی شکمشونو از فرشته هاشون بخوان این حس نصیب ما هم بشه
ممنونم از همتون
پ.ن:این هم هدیه بابایی برای روز زن 93 دستت درد نکنه حسین جونم مرسیییییییییییییییی این دسته گل از همه چیز برام با ارزشت تره خداروشکر به خاطر بودنت
مرسیییییییییییییییییییییییییی همسر مهربونمممممممممم خیلییییییییییییییییییییییییی دوست دارم خدارو شکر که هستییییییییییییییییییییییییییی ....