نفسنفس، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

نفس من و بابا حسین

دلیل نوشتن وب لاگ

1392/10/29 19:23
نویسنده : فریبا
410 بازدید
اشتراک گذاری

 

دل تنگم اما

تو را طلب نمیکنم...نه اینکه بی نیازم ...صبورم

 

 

سلام مامان جان خوبی نفسم؟قربونت بر م الهی که تا من اومدم برات بنویسم اومدی جلو تا به حرفام گوش بدی  مامان من نمیدونی شما کی زمینی میشی و میایی توی دلم تا من غصه هام تموم بشه و در خنده روی دلم باز بشه اما من تا اون زمانی که از نوشتن خسته نشدم میام و برات مینویسم نمیدونم ی روزی میشه که بیاییی توی دلم و بعدها بزرگ بشی و این وب لاگو بخونی و خودت ادامه بدی ................شاید 1 ماه دیگه شاید 1 سال دیگه و شاید چند سال ....نمیدونم باید به اتتظارت بشینم . من به اومدنت خوش بینم

از اونجایی که خیلییییییی از انتظار خوشم نمیاد و از اونجایی که شنیدم هر چیزی که میخواهیم باید صداا کنیم تا زودتر به دستمون برسه منم چند وقتیه خیلییییییییی دارم صدات میکنم ...الهیییی که صدامو شنیده باشی و خیلییییی زود بیایی توی دلم....

مامانم امروز تولد حضرت محمد بود این روزو بهت تبریک میگم الان ساعت 6:50 دقیقه است و من در خلوت خودم و تنهایی هام دلم برای نوشتن تنگ شد بابایی مثل همیشه خسته و خوابیده....

مامانم منم اومدم سراغ تو تا باهات حرف بزنم گلم نمیدونستم این پست و میخواستم چه اسمی براش بزارم بعد به این فکر افتادم که ی روزی اگه بزرگ شدی  و وب لاگتو خوندی ازم بپرسی مامان دلیل نوشتن این وب لاگ چیه؟؟و من دوست داشتم ی جوابی بهت بدم که عشق کاملمو بهت نشون داده باشم

مامانم عزیزم فرزندم تو هنوز تو آسمونی نمیدونی این جا روی زمین چه خبره اگه برای دل تنگم نبود اگه برای بابایی نبود اگه به خاطر حرف مردم نبود هرگز به این دنیا دعوتت نمیکردم چون الان فرشته مامان توی بهشت راحت و آسوده داره بازی میکنه این دنیا پر از سوال و جواب پر از آدمای رنگارنگ پر ا ز کبر پر از غرور پر از کثیفی ولی چه کنم مامان که دلم بهونتو میگیره

چند وقتیه دارم به این موضوع فکر میکنم که دلیل این همه پا فشاری چیه؟دلیل این همه دل تنگی چیه؟دلیل این خاموشی چیه و نتونستم جواب خوبی براش پیدا کنم

عشقم من توی این وب لاگ برات همه چیزو مختصر نوشتم از روز آشناییم با بابات تا دل تنگی هام برات و باز هم مینویسم از همه چیز تا وقتی که بزرگ شدی خودت جواب سوالتو پیدا کنی...میخوام ثبت کنم تموم خاطرات قبل از اومدنت و با اومدنت اسم وبتو عوض کنم و هر روز برا ت ی پست رنگی بزارمو بعد که بزرگ شدی خودت ادامه بدی.شاید مطالب وبت اونقدر زیاد بشه که حوصلت نکشه همشو بخونی و یا شاید ادامه بدی ولییی تا الان این وب شده تموم دل گرمی مامانت..تموم امیدم...توی این وب با دوستانی آشنا شدم که اگر چه توی ی دنیایی مجازی هستم و ندیدیمشون ولی تک تکشونو دوست دارم و برام عزیزن..................این وب بهونه ی حضور توست توی دلم قربون حضورت برم

این وب لاگ دفتر چه ی خاطراته منه...برای تو...برای تنهایی هام..برای دل تنگم...عشق مامان شاید جواب سوال خودتو وقتی بزرگ تر شد بهتر پیدا کنی ..........................ولی جواب اینکه چرا به این دنیا دعوتت کردم و هر روز دارم التماست میکنم و چی بدم.....

فرشته مامان فریبا گل نازم الهی بتونم با اومدنت همه جور کاری برات بکنم همه جور گذشتی...الهی اینقدر باهات صمیمی بشم الهی اینقدر دوستم داشته باشی الهی اونقدر عاشقم باشی منی که خیلیییییی عاشقتم الهی بتونم از همه چیز خودم بگذرم الهی بفهمی که چه قدر عاشقتم الهی ی روزی شرمندت نشم الهی دردلاتو به خودم بگی..الهی ازم نرنجی..الهی توی شادیهات و غم هات شونه به شونه کنارت باشم...الهی هیچ وقت بهم نگی ازم بدت میاد..الهی برا ت فریبا باشم مثل ی دوست مامانم.....................الهی نبینم اشکاتو الهی ی روزی نشه گریه کنی و برنجی که چرا به این دنیا دعوتت کردم من از همه بیشتر ادعام میشه دوست دارم منی که تک تک لحظه هام شده فکر به تو منی که هنوز ندارمت و هیچ نشونه ای از تو توی وجودم نیست ولی اینطوری با ذوق برات مینویسم..........خیلیییییی دوست دارم..بوتو احساس میکنم...تا همیشه کنارتم و با افتخار برات ثبت میکنم تک تک لحظه هایی که بدون تو برام گذشته این 7 ماه که چه قدر سخته نداشتنت..........دوست دارم خیلییییییییییییییییییییییییی زیاد..............

و منتظر اومدنت هستم هر وقت اومدیییییی خوش اومدی فقط دیر نکن عشقم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

سمانه
29 دی 92 19:38
سلام مامان عزیز وبلاگ جالبی دارین، منم به تازگی یه سایت خرید اینترنتی شارژ موبایل راه اندازی کردم، برای افزایش محبوبیت سایتم تو گوگل به کمک شما نیاز دارم. اگه لطف کنید سایت منو تو وبلاگتون با عنوان فروشگاه شارژ موبایل لینک کنید کمک بزرگی به من کردین www.sharj10.ir
معصومه
29 دی 92 20:08
عزیزم الهی مثل من غافلگیر شی بمونی تو کفش که کی اومد نفهمیدی
فریبا
پاسخ
مرسی معصومه جون.الهی نی نی ات 9 ماه سفت بچسبه بهتتتتتتتتتتتتتت دوست دارم
الناز
29 دی 92 21:49
فریبا جونممممممممممم عزیز دلم فداتشم غصه نخور من مطمئنم خیلی زود نی نی نازت میاد و دل مامان و بابا جونت رو شاد میکنه توکلت به خدا باشه گلممممممممممممممم
فریبا
پاسخ
چشم گلم انشالاههههههه تو هم خیلیییییییییی زود نی نی ات بیاد
پرتو
29 دی 92 22:30
عزیزم چقدر احساسی و زیبا نوشتی منکه با خوندن تک تک جمله هات بغضم گرفت حتما فرشتت از تو آسمون نگات میکنه و به داشتن همچین مامان مهربونی به خودش میباله امیدوارم دیگه زیادی منتظرت نذاره و به زودی با اومدنش سوپرایزت کنه عزیزم الهی آمین
فریبا
پاسخ
ممنون گلم لطف داری ببخش که بغضتو در آوردم دوست دارم انشالاه نی نی خودتم خیلیییییییییی زود بیاد پیشت
مامان کیاراد.آرزو
30 دی 92 12:37
سلام عزیزم.خیــــلی تحت تاثیر حرفات قرار گرفتم،از ته دل از خدا میخوام هر چه زودتربهت یه نی نی نازبدهواقعا سخته انتظارکشیدن چون منم این روزارو گذروندم وچقـــــــــدرسخت بود!همه ی امیدت به خدا باشه ومطمئن باش ناامیدت نمیکنه!اگه دوست داشتی به ماهم سربزنیدخوشحال میشم باهاتون بیشترآشنابشم...
فریبا
پاسخ
سلاممممم عزیزم ممنونم ازتون منم شما رو لینک کردم
مامان پرنيان
30 دی 92 13:52
عزيزم . چقدر ماه و با احساسي ماماني . غصه نخور گلم انشالا به زودي خبر مامان شدنت رو بهم مي دي و شادم ميكني. مطمئنم كه فرشته كوچولو هم داره براي به شما رسيدن پيش خداجون دعا مي كنه دخترم خوشحال مي شه خاله مهربون و با احساسي مثل شما داشته باشه
فریبا
پاسخ
سلاااام عزیزم مرسی گلم چشم حتما بهتون سر میزنم لطف دارید................
باران
30 دی 92 16:15
قربون مامانی ناز واحساساتی بدووووووووووو بغلم که هم دردیم
فریبا
پاسخ
قلبونت برم من بالان...اومدم بغل
مینا ( دلنوشته هایی برای دلبندم )
30 دی 92 17:57
عزیززززززززززززززززززم غصه نخور امیدوارم نی نی جون زود رود بیاد تو دلت گلم
فریبا
پاسخ
مرسی دوست گلم
نیلوفر جون
1 بهمن 92 0:13
عزیزم خیلی قشنگ بود ایشا.. نی نی هم شنیده زود میاد تو دل مامان مهربونش
فریبا
پاسخ
سلام نیلو جون ممنون گلم
fariba
1 بهمن 92 1:11
وای فریبا جونم چه ناناز نوشتیانشاالله هرچه زودتر فرشته نازت از آسمون دل بکنه و بیاد پیش مامانیشمن که امید دارم تا قبله عید نی نی دار میشی فریبا جونم با خواست خداانشاالله که همینطور باشه
فریبا
پاسخ
سلام دوستم ممنونم عزیزم..واقعا خدا کنه ...الهی خودتم باز خبر خوب بهم بدی دوست جونم و باز برات بترکونم البته من دلم نیومد اون پستتو پاک کنم چون مطمئنم به زودی خبرهای خوب بهم میدی
شیما
3 بهمن 92 1:57
به زودی یه فسقلی میاد پیشت فریبا جووووونم یه کاری میکنه که فرق روز و شبتو نفهمی خانومیتا میتونی بخواب و استراحت کن و در ضمن عضلات دست و پا و کمرو قوی کن که شدیییدا بهشون احتیاج پیدا میکنیمیدونم انتظار سخته ولی همین انتظار بودنشو شیرین میکنهعشقم خصوصی
فریبا
پاسخ
سلام شیما جون ممنون بهم سر زدی چشم فدات شم
بیتا
6 بهمن 92 12:31
عزیزم قشنگ نوشتی ... انشالا که نی نی شیطون بلا صداتو میشنوه و زودی میاد ... دلتو شاد میکنه ... دوستم مگه ما به خواست خودمون به این دنیا اومدیم و یا حتی پدر و مادرامون مگه با خواست خودشون به دنیا اومدن ؟ این قانون طبیعت که باید بچه دار بشیم تا زندگی ادامه پیدا کنه ...بر خلاف جریان طبیعت که نمیشه کاری کرد .... زیاد به این موضوعات فکر نکن
فریبا
پاسخ
سلااااااااااام بیتا جونم خوفی؟؟؟ممنون به هم چنین تو دوست جونم....واقعا همینطوره که میگیچشم دیگه فکر نمیکنم