خوش آمدی نورا(آخرین پست سال 92)
سلااااااااااااااااااااااام عسلم خوبی؟؟؟زندگی مامان قربونت برم که دلم برات اندازه ناخن کوچکه مورچه تنگ شدهههههههههههههههههههههههههههههههههههه
کاش این ماه بیایی و مامان رو نا امید نکنیییی با اومدنت سال 93 میشه برام بهترین سال عمرم
دل تو دلم نیست ببینم این ماه میایی یا باز هم مامان رو چشم انتظار میزاری
بگذریم من امیدوارم به اومدنت برای همین دیگه این روزهاییی آخر سال92 حرف نا امید کننده نمیزنم
قربونت برم اگههههههههههه بدونی با اومدنت با خبر اومدنت توییییییییییی دلم چه عید خوبی میشه برامونننننننننننننننننننننننننننننن
همه ی خاله هات منتظرن که خبر بارداریمو بدم بهشون
دیروز با خاله فریده و خاله مهسا رفتیم خرید عید بعد از کلیییی خرید رفتیم که برا یآوا و شهنام از خیابون فلسطین خرید کنیم که من ی دفعه چشمم خورد به کالاسکه و گهواره های خشگل و دل تو دلم نبود همش میگم کاش اومده بودییییییییییییییییییییییییییییییی تا برات هر چی دوست داشتیییییییی میخردم ولیییییی الان که باردار نیستم تا برم خرید کنم میگن برای چند ماهه یا چند سالههه ومن مات و مبهوت خیره نگاهشون میکنم
عزیز دلم عزیز روزهای تنهاییم 2 روز دیگه مونده تا پایان سال 92 این ماه بیا مامان اجازتو بگیر و بیا و منو از این دل شوره و استرس مادرانگی در بیار بیا و با اومدنت زندگیمونو رنگی تر کن
عشقم دوستت دارم و بی صبرانه منتظرتمممممممممممممممممممممممممم
گلم دیشب بعد از خرید رفتیم خونه مامان جان مرضیه که دایی مهدی گفت زن دایی دردش گرفته و میخواد فارق بشه
من وخاله پریسا خونه بودیم و داشتیم از نگرانی میمردیم آخه قرار بود نورا 6 فروردین به دنیا بیاد ولیی انگار صدای قلبش رو دستگاه خوب نشون نمیداده و دکتر گفته باید سریع بستری بشی
مامان جان و باباجان حسین هم سریع رفتن بیمارستان منم همش صلوات میفرستادم
درسته هنوز مادر نشدم ولییی میتونستم احساس کنم 9 ماه بارداری رو و میتونم بفهمم استرس های اون شبو
ساعت 9 بود که مامان جان زنگ زد و گفت که زن دایی فارق شده و نی نی اش سالامه شکر خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
منم خوشحاللللللللللللللللللللللللللللللللل شدم از شنیدنش و چشمام پر از اشک شد اون لحظه و خاله پریسا بهم گفت تو چرا گریه میکنییییییی گفتم خوشحالممممممممممممممممممممم
آره گلم من برای بار اول عمه شدم و تو ی دختر عمه ی خشکل و سفید و دوست داشتنییییییی داری
ساعت 9:30 بابایی اومد خونه مامان جان یکم نشست و بعد خاله فریده رو با آوای خشگل رسوندیم خونه و رفتیم برای خونه کلیییییی خرید کردیم و بعد هم من پیشنهاد شام دادم و جات خالیییییییی رفتیم جوجه کباب خوردیم بعد ساعت 12 بود که به بابایی گفتم ی زنگ بزن مامانم ببینم برگشته خونه تا زنگ زدم یکم حرف زدیم و بعد از نورا تعریف میکرد که من هم دل تو دلم نبود که ببینمش به بابا پیشنهاد دادم ی سبد گل بخریم و بریم دیدنش
ساعت 1 شب ی سبد گل خریدیم و راهیییی بیمارستان شدیم
اول اجازه نمیدادن که من وارد بشم ولیییییییییییییییییییییییییی بعد از کلییییییییییییییییییییییییییییی اصرار اجازه دادن چون اتاق خصوصی بود
وارد اتاق که شدم اول از همه دویدم سمت نورا عزیزم ماشالاهههههههههههههههههههههههههههههههههه مثل ی فرشته بود پاک و معصوم نگاش کردم خشگل بود دوست داشتنیییییییییییییییییییییییییییی
به زن دایی تبریک گفتم و یکم پیششون موندیم و بعد با مامان جان مرضیه برگشتیم ساعت 1:30 بود که برگشتیم خونه و خوابیدیم
امروزم که سه شنبه بود و آخرین سه شنبه ی سال و شبش شب چهارشنبه سوری
امیدوارم به همه خوش گذشته باشه
من که برنامه ای نداشتمصبح که خونه رو نظافت کردم و کلییییی از اول همه جارو تمیز کردم و ظهر هم بابایی اومد ناهار خوردیم
و عصر هم به پیشنهاد مامان جان مرضیه ماشین رو بردم برای باباجان حسین و منم باهاشون رفتم خونه ی زندایی آخه از بیمارستان مرخص میشدن و میخواستن گوسفندی که عمو حمید زحمت خریدشو کشیده بود قربانی کنن بیچاره گوسفندااااااااااااااااااا
ی 1 ساعتی خونه دایی مهدی بودیم و حرف زدیم و بعد هم برگشتیم خونه ی بابا جان حسین و من با آوا دختر خواهرم که خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دوستش دارم مشغول بودم
بعد هم بابایی اومد مامان جان ماکارانی پخت مثل همیشه خوشمزههههههههههههههههههههههههه جات خالیییییییی عشقم
و بعد هم با عمو آرش برگشتیم خونه چون ماشین رو دادیم دست باباجان حسینت
عزیز دلم 1 روز دیگه مونده که سال 92 تموم بشههههههههههههههه
از خدا میخوام هر کس هر حاجتی داره توی سال جدید بهش برسه
امیدوارم دل همه شاد باشه و کسییییی سال جدید غمو به دلش راه نده
خوش باشیم خوش زندگی کنیم خوش بمونیم دنیا دو روزه
منم این سال جدیدو به همهی دوستان خودم به همه ی اوناییی که همیشه بهم سر زدن بهم دلداری دادن و آرومم کردم تبریک میگم الهییییییییییییییییییییی سال خوبی رو پیش رو داشته باشین عیدتون مبارک روزاتون قشنگ دلتون شادددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد
نفسم امسال سال 93 سال اسب هستش امیدوارم که سال خوبی باشه برای همهی منتظرا
والهییییی فرشته هامون زود بیان پیشمون و مارو از انتظار دربیارن
این آخرین پست سال 92 بود
دوستان گلم بدی خوبی چیزی از من دیدید به بزرگی خودتون ببخشید وحلالم کنید
انشالاهههههههههههههههههههه 5 شنبه هفت سینمو میچینم و با ی عالمه عکس جدید میام برای 1 سال با هم بودن دیگهههههههههههههههههههههههههههه
دوستتون دارم مواظب خودتون باشید
التماس دعاااااااااااااااااااااا
دعا کنید این ماه دیگه نا امید نشم و فرشتم بیاد