دیدار با دکتر مقاره عابد
سلام نفسم خوبی تو عزیز تموم لحظه هام شدی بدون تو هیچ چیز این دنیا برام قشنگ نیست و من همه چیزا با وجود تو زیبا میبینم مامان الان 6 ماهه که داریم با هم زندگی میکنیم و من چه لذت میبرم از وجودت توی وجودم دختر گلم مهربون مامان خوب رشد کن تا به موقع بیایی بغلم دیروز نوبت دکتر داشتم و شب هم مهمان داشتم یعنی عمو سجادت از سربازی اومده بودو دلم میخواست براش لازانیا درست کنم چون خیلی دوست داره و مامان جان مهری حوصله پخت و پز این جور غذا ها رو نداره جمعه خونشون بودیم خوب بود گذشت من و ستایش همش با هم بازی میکردیم و ساعت 9 بود که من دیگه خسته شدم بابایی فوتبال و دید و خداحافظی کردیم اومدیم برگشتنی ی سر هم رفتیم به مامان جان مرضیه و بابا جان حسین زد...
نویسنده :
فریبا
17:39