زن عمونسیم و سیاوش کوچولو
سلام گل مامان ببخشید که چند روز دیر اومدم سراغت..... آخه خونه نبودم..خونه مامان جان مهری بودیم....ولی من دلم خیلی برای شما تنگ شده بود اما مطمئن بودم که جات پیش خدا خوبه خوبه............ نفسم زن عمو نسیم و سیاوش ی 4 ماهی هست از انگلیس اومدن ایران ...الالنم دیگه آخرای سفرشونه که باید برگردن...واسه همین این دو روز با زن عمو زهرا و خواهرش و اینا مهمان مامان جان مهری بودیم...دلم برای زن عمو تنگ میشه آخه بهترین کسی هست که توی خونواده ی بابایی میتونستم بهش اعتماد کنم..........کاش ی روز بشه که برگردن........................... 2 شب اونجا بودیم خوب بود........ دلم خیلی برای سیاوش تنگ میشه آخه خیلی مهربونه و با ادب........... همش به من...
نویسنده :
فریبا
10:48