محرم سال 92.............
سلام زندگی مامان....خوبی دورت بگردم................. .قربونت برم عسیسکم.جونم گلم عمرم........الهی فدات شم مامان که نیومده وقتی باهات حرف میزنم اشک توی چشمام جمع میشه .. .آخه بی تابتم مامان... تو اولین مسافری هستی که 4 ماهه انتظارتو میکشم و بی تاب اومدنتم ......... نمیدونم کی میخواهی ساکتو ببندی و از خدای مهربون که همیشه مواظبت بوده دل بکنی.. .میدونم عروسکم از خدا نمیشه دل کند اما من قول میدم با اومدنت از پیش خدا نزارم فراموشش کنی و همیشه بهت یادآوری میکنم که اون بوده که همیشه هواتو داشته.............. قشنگم امسال تاسو عا و عاشورا همش تو رو خواستم.. . زیاد جایی نرفتم چون بابایی 2 روزو سر کار بود و چون مامان جان اینا رفته بو...
نویسنده :
فریبا
16:35